سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دروغگو
یکشنبه 92 دی 8 :: 1:36 عصر :: نویسنده : مهتاب

هیچ وقت فکر نمی کردم روزی برسه که برم دکتر روانپزشک و ازش بخوام کاری کنه که از علاقه م به همسرم کم بشه...

اما حالا شده...

مگر نه اینکه همیشه دوس داشتم کسی باشه که دوسش داشته باشم!

چرا مهدی؟

چرا کاری می کنی که دلمو می شکنی؟ من که عاشقتم!

این رو می خوای که با داروی اعصاب علاقه م رو بهت به فراموشی بسپارم؟

تو همسرمی! کاش دلت فقط با من بود...

کاش...




موضوع مطلب :

درباره وبلاگ


خسته ام از این زندان که نامش زندگیست
لوگو
خسته ام از این زندان که نامش زندگیست
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 3
  • بازدید دیروز: 1
  • کل بازدیدها: 7701